از روز اول بوده ام من عاشق سیمای تو ان دم که چشمم باز شد بر قامت رعنای تو
این آرزوی زینب است حاجت روایم کن حسین بگذار گلهایم شوند قربانی گلهای تو
این تو و این گریه و آه و زاری
فکر نکنم رو مو زمین بذاری
تنهای تنها مانده ای اما نمرده خواهرت بعد از وداعت با علی جانی نمانده در تنت
طفلان زینب را ببین در خیمه غرق ماتمند در انتظار اذن تو دلتنگ روی اکبرت
اذنم بده به جان زهرا مادرت
رحمی بکن برکودکان خواهرت
از کودکی درگوششان خواندم زبان عشق را گفتم که ضرب سیلیش سوزاند جان عشق را
گفتم که با چشمان خود دیدم برادر میرود دیدم به محراب دعا خون روان عشق را
داداش حسین حق منو ادا کن
ز چنگ غم این خسته رو رها کن
بر تن لباس جنگی و بر لب نوای یا حسین مانند مادر هر کدام مجنون و شیدای حسین
خوفی ندارند از نبرد همچون امیرخیبرند آموزگار رزمشان شد رزم سقای حسین
این حاصل یه عمرزندگیمه
شرمنده امبضاعتم همینه