من میروم در غمم آرام گریه کن
ای آخرین امید و پناگاه خیمه ها
من از فراز نیزه نکردم تو را رها
هرگز نگو برادر من بود بی وفا
یک روز میرسد که دوباره ببینمت
من در میان تشت تو هم دست بر عصا
من میروم در غمم آرام گریه کن
ای آخرین امید و پناگاه خیمه ها
من از فراز نیزه نکردم تو را رها
هرگز نگو برادر من بود بی وفا
یک روز میرسد که دوباره ببینمت
من در میان تشت تو هم دست بر عصا
زینب اگر نبود بلا مظهری نداشت
کشکول درد واژه ی بی باوری نداشت
زینب اگر نبود نوای انا الغریب
درشام انعکاس نمایانگری نداشت
زینب اگر نبود مصادیق عاشقی
در وادی جنون مثل بهتری نداشت
زینب حسین بود و حسینی تبار بود
او جز حسین دغدغه ی دیگری نداشت
کرب و بلا به پیش نگاه صبور او
جز جلوه های عشق خدا منظری نداشت
در یک شبانه روز سیه پوش تام شد
سروش به خون نشست و به پیکر سری نداشت
هرگز نکرد ناله که فرزند داده است
ذکرش حسین بود که پیغمبری نداشت