آنجا که میرسند به پابوس انبیاء
آنجا که میزنند به سر جمله اولیاء
آنجا که خورده اند زمین حاتم وگدا
آنجا که هست بال ملک فرش زیر پا
آنـجا که روح میـشـود از کالـبد رها
جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا
آنچا که عشق و نور و صفا موج میزند
خوان کریم و فوج گدا موج میزند
دریای مهر و جود و سخا موج میزند
در زیر قبه شور دعا موج میزند
آنجا که بی بهانه عطا کرده کبریا
جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا
شش گوشه ای که قبله ی اولاد آدم است
آنجا که گوشه گوشه بهشت مجسم است
شبهای جمعه وقت زیارت چه همهمه ات
خاکی که برتریش به کعبه مسلم است
آنجه که هست بوسه گه مروه و منا
جایی ندیده ام بجز ایوان کربلا
آن مرقدی که سجده به خاکش سعادت است
آنجا که گفته اند ، نفس هم عبادت تست
آنجا که جلوه گاه شهود و شهادت است
با عشق جان سپردن و مردن ولادت است
آنجا که حُر شدند به یک دم زهیر ها
جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا
آن دم که راس پاک تو بر نیزه جا گرفت
جبریل با ملائکه آن دم عزا گرفت
ذکر حسین و واعطشا مصطفی گرفت
زهرا کنار جسم تو شور و نوا گرفت
این ازدحام دور سری از بدن جدا
جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا
حتی به خوی جود تو دارد طمع عدو
لشکر صدا زدنند : (حَلُمًو تَزَوًدُو)
بردند هر چه را به تنت بود مو به مو
هرکس به سهم خویش تو را کرد زیر و رو
این سفره ی کریم و چنین بخشش وعطا
جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا
چیزی نماند از بدنت ، گم شده سرت
ای وای از آن دمی که تو را دید خواهرت
میخواست بوسه ای بزند جای مادرت
لبهای خود نهاد به رگ های حنجرت
این جای بوسه را و اینگونه بوسه را
جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا