loading...
اشعار آئینی (حسین محسنات)
حسین محسنات بازدید : 1391 جمعه 19 تیر 1394 نظرات (1)



خواست تا آینه را محو تماشا بکشد

دست عشقی به سر و روی تولا بکشد

یک مسیحا نفسی فوق مسیحا بکشد

کعبه را هم به تکاپوی تمنّا بکشد

بر دو چشمان بشر سرمه ای از شبنم زد

((عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد))



عشق آئینه ی رخسار خداوند جلیست

یا شرابیست که سرمستی آن لم یزلیست

گاه تلخ است ولی تلخی آن هم عسلیست

عشق تا بوده علی بوده وتاهست علیست

باید عاشق شوی و تابع قانون باشی

((شرط اول قدم این است که مجنون باشی))



زندگی را بجز از حب علی نیست هدف

داده شاهنشه لولاک به افلاک شرف

منکر حب علی کرده فقط عمر تلف

حب حیدر صدف و شیعه ی او درّ نجف

من گدای نجفم ،  نوکر مادر زادم

((چه کنم کار دگر یاد نداد استادم))



از ازل تا به ابد سر نهانیست علی

آفرینش همه را باعث بانیست علی

شخص ما فوق زمانی و مکانیست علی

همه جا هست بگوئید کجا نیست علی

مدح بابای بشر جور دگر باید گفت

((ها علیٌ بَشرٌ کَیْفَ بَشَرْ باید گفت))



یا علی ردّ تو تا عرش خدا در رصد است

روئیت ماه رخت علت هر جزر و مد است

زور بازوی تو هر لحظه نبی را مدد است

خم ابروی تو خود قاتل صد عبدود است

حک شده بر تن تیغ دو دمت حضرت شاه

((ذکر لا حول و لا قوه الا به الله))



چشمه فیض تو یک قطره ی آن زمزم شد

کعبه بر خاک تو افتاد و گِلش مَحرم شد

نام تو توبه ی مقبول لب آدم شد

با نفسهای تو انفاس مسیحا دم شد

نه فقط مثل تو هرگز بشری نیست که نیست

((سرّ گیسوی تو در هر هیچ سری نیست که نیست))




محو حالات تو آیات نماز است علی

بی قرار سحرت صبح حجاز است علی

یک شب از عمر تو منظومه راز است علی

چه بگویم سر این رشته دراز است علی

نه فقط من که دو عالم همه دیوانه توست

((هر کجا مینگرم جلوه مستانه توست))



نیمه ی راه  غدیر آمد و تو راه شدی

آخرین مقصد هر رهرو آگاه شدی

کوری چشم حسودان تو فقط شاه شدی

اَشْهَدُ و اَنَّ عَلیًّ وَلیُ و اللّٰه شدی

دو لب لال اذان با تو به فریاد آمد

((در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد))



ای که نطقت همه آیات شریفه است بگو

با سکوتی که بر این ظلم حریف است بگو

با هر آن کس که بدنبال سقیفه است بگو

به کسی که به تنش رخت خلیفه است بگو

این گسل زلزله خیز است که ویرانگه توست

((ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست))



تو فقط محرم اسراری و محروم تویی

ریشه ی ظلم ز جا کندی و مظلوم تویی

حکم قرآن خدا بودی و محکوم تویی

جمع اضدادی و مجهول و معلوم تویی

جامه ی صبر چرا جای زره می پوشی 

((مهر بر لب زده خون میخوری و خاموشی))



همه دم در طلبت دیده ی ما  بارانیست

تا ابد ذکر تو در سینه ی ما طوفانیست

از مقام تو سرودن نه به این آسانیست

شعر میگویم و سر منشأ آن حیرانیست

مثل گیسوی پریشان رها در بادم

(( زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم))

حسین محسنات بازدید : 1203 چهارشنبه 10 تیر 1394 نظرات (0)



با دست مهرت سایبانی بر سرم داری

در قلب من ای بی حرم آقا حرم داری


هر جای این عالم و گوشه گوشه ی دنیا

جای بقیع خاکیت باب الکرم داری


شد با وجودت آنچنان جود و کرم موجود

حتی کرم خانه در اقلیم عدم داری


پایم هوایی تر شد از وقتی شنیدم که

در اربعینت در بقیع زوار کم داری


باید روایت کرد با گریه سکوتت را

ای کربلای صبر ، آیا محتشم داری ؟


دیگر نمیگویم به جان مادرت آخر...

یک کوچه درد و خاطره از این قسم داری

حسین محسنات بازدید : 1410 دوشنبه 08 تیر 1394 نظرات (5)

تقدیم به مولای کریم 


به اذن ایزد یکتا کریم می بخشد

ز بدو خلقت دنیا کریم می بخشد


بشر ز روز ازل ریزه خوار احسان است

و سفره دار تمنا ، کریم می بخشد


سجیه اش کرم و دست بخشش باز است

تو قطره ای بده ، دریا کریم می بخشد


تمام مُلک و مَلک کائنات و ارض و سماء

تمام خلق گدا تا کریم می بخشد


تفاوتی نکند در دعا ، میان رکوع

به خانه یا که مصلی کریم می بخشد


امید هرچه یتیم و اسیر و مسکین است

زبس که نان شبش را کریم می بخشد


به درب خانه ی او سائل فلا تنهر

به یک اشاره در آنجا کریم میبخشد


تمام حرف گدا را نگفته میداند

گدا نکرده تقلا کریم می بخشد


تمام زندگیش را سه بار پی در پی

کسی نمیدهد الا کریم می بخشد


برای خواستن از او بهانه لازم نیست

نیاز کن و بگو یا کریم ، می بخشد


اگرچه غرق گناهی بیا دخیل ببند

خدا ببخشد اگر با کریم می بخشد


تو باش سائل و در بند اجر و مزد مباش

همیشه در خور مولا کریم می بخشد


به روز حشر که دلها زفقر لبریز است

کرم گدا شده اما کریم می بخشد


کریم خانه ی زهرا ، کریم آل الله

امام جود و کرم مجتبی ست بسم الله


بخوان دعای کرم را اگر بدهکاری

بگیر دست شفا را اگر که بیماری


اگر شبیه من از چشم یار افتادی

و یا شکسته تو را توبه های تکراری


چنین معامله ای را کجا تو می یابی

که سر به سر همه سود است ، آی بازاری


بیا که نزد کریمان حساب لازم نیست

فقط بگو به امامت چقدر کم داری


خدا سروده تو را هل اتی امام حسن

مرا اسیر و یتیم و گدا امام حسن


تو در بهشت خیالم نهال پر باری

غزل غزل به لبم شعر ناب می کاری


ز بس صله به سرود نگفته ام دادی

شدست دفتر ناگفته ها چه طوماری


همیشه معبر تو ازدحام حیرت داشت

زبس که بود پیمبر ز چهره ات جاری


تویی هر آینه شان نزول الرحمن

تویی که مور ز دستت ندیده آزاری


چه گفته ای تو بدان مرد شاکی شامی

که پیش پای تو زانو زدست با ، زاری


قسم به آیه ی شیرین کاظمین الغیظ

منم غلام تو هستم پر از خطا کاری


چقدر دست کرم داری ای امام غریب

برای خلق گدا مثل ابر می باری


به هرکه هرچه دلش خواست داده ای سلطان

ولی خودت نه حرم داری و نه درباری


غریب تر ز حسینی چرا که وقت نماز

تو را زمین زده آقا همان هواداری ....


که هرچه دیده ز دستان تو کرم دیدست

وحال گشته خیانت سزای غم خواری


همین سکوت تو یک نینوای خونین بود

بدست صلح تو شد تیر کربلا کاری


نشد فدایی راز برادرت باشی

حسن شدی که خودت راز مادرت باشی

حسین محسنات بازدید : 1241 جمعه 05 تیر 1394 نظرات (1)


تا نسیم ربنا گرم وزیدن میشود

باز چشمان خیالم محو دیدن میشود


گوئیا در شهر اندیشه خدایی میکنم

ذوق شعرم گرم مضمون آفریدن میشود


در جدال عقل و دل ، جا مانده بازم بین گِل

پای عقل و سهم دل ، پای دویدن میشود


زد جوانه سوژه ای، اما جوانی میکند

باغبان شعر کارش پروریدن میشود


در گلستانی که هر پروانه جولان میدهد

سهم یک بی دست و پا تنها خزیدن میشود


کرم ابریشم تحمل کن دو روزی درد را

انتهای این خزان فصل تنیدن میشود


در خیالم بارها خود را کفن پیچیده ام

بستن پیله سر آغاز پریدن میشود


حسین محسنات بازدید : 1212 شنبه 30 خرداد 1394 نظرات (0)


تقدیم به 175 مروارید خاکی ..........



خود را کبوتر میکشم با دست بسته

تا آسمان پر میکشم با دست بسته


دارم از این خاک زمین این جسم خاکی

تا عرش معبر میکشم با دست بسته


در یکصد و هفتاد و پنج آئینه امشب

آهی مکرر میکشم با دست بسته


با یکصد و هفتاد و چندی آه مظلوم

بر ظلم لشکر میکشم با دست بسته


در کوچه های خاطراتم صبر را چون

پیمانه ای سر میکشم با دست بسته


این استخوان در گلو ، این خار ها را

از چشم آخر میکشم با دست بسته


تصویر عاشورا ، غروب خیمه ها

اینگونه بهتر میکشم با دست بسته

حسین محسنات بازدید : 1007 دوشنبه 04 خرداد 1394 نظرات (0)

صبح خورشید خبر آوره

خانه ی عشق پسر آورده


موج طوفانی دریا اینبار

با خودش دُر و گُهَر آورده


نخل طوبای ولایت امروز

باز بر شاخه ثمر آورده


کعبه ی عشق حسین است حسین

هاجری سنگ حَجَر آورده


قدسیان گرم طوافند طواف

گرد نوری که ، سحر آورده


ماه نازل شده ، یا ام بنین

پسری قرص قمر آورده


در قیاس آینه ها حیرانند

بس که مانند پدر آورده


باز هم دست خداوند بشر

بَشَرٌ کَیفَ بَشَر آورده


ذوالفقاریست دو ابروی خمش

مرتضی تیغ دو سر آورده


مرد رؤیایی میدان اُحد

حمزه ای شیر جگر آورده


چه بلایی قلم دستانش

بر سر اهل هُنر آورده


پیش گهواره اش انگار حسین

دستها را به کمر آورده


دیگر آرام بخواب ای زینب

پدر اینبار سپر آورده

حسین محسنات بازدید : 1068 یکشنبه 03 خرداد 1394 نظرات (0)


باز هم دست خدا سلسله جنبان شده است

به گمانم که شب پنجم شعبان شده است


در هوا فوج ملائک همه مستند ، مگر

پر گیسوی تو در باد پریشان شده است


علی دوم اولاد حسینی .... یعنی

قدرت نام علی با تو دو چندان شده است


پینه ها بر سر دوشت به سخن آمده اند

که تو هم نان شبت سهم یتیمان شده است


گوشه در گوشه ی دنیا شده سجاده ی تو

کُره ی خاکی مان با تو شبستان شده است


با خداوند چه پیوند عمیقی داری

حرفهای تو فقط خواهر قرآن شده است


از مناجات ابوحمزه چنین فهمیدم

رمضان است که بر خوان تو مهمان شده است


آنقدر سوز نفسهات پیمبر وار است

هرکه در پیش تو زانو زده سلمان شده است


گرچه منسوبِ به تو گریه کنانند ، ولی

خانه ی مادریت کشور ایران شده است


حکمتی دارد اگر پادشه کرب و بلا

همسر دختری از مُلک خراسان شده است


این به لطف نفس و دیده ی یعقوبی توست

شیعه امروز اگر مذهب باران شده است



حسین محسنات بازدید : 1024 پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

غارت و نیرنگ و کشتار است منوال یهود

میچکد خون مسلمانان ز چنگال یهود


ای منافق های در ظاهر مسلمان حرکتی

تا کجا بی اختیاری ، تا کجا بی غیرتی


تا به کی در کاخ اربابان ثروت برده اید

دل به قانون حقوق بی بشر خوش کرده اید


با ریال مکه رونق می دهید اسراف را

سفره دارانید ، کودک خواری اشراف را


بنگرید این دست تا مرفق به خون آغشته را

خوب بشناسید قابیل برادر کشته را


کشته شد اسلام کی از کینه خالی میشوید

از یمن خون گریه های مادران را بشنوید


سرخی رنگ عقیق امروز رنگ خون شده است

سرو آزادی اسیر سایه ی زیتون شده است


کعبه زندانیست در چنگ سپاه فیل ها

عید قربانی ندارد ذبح اسماعیل ها


گرم تکثیر است ذکر یا علی بر دارها

این زمین دیگر لبالب گشته از تمارها


عاقبت فریاد مظلومان جهانی میشود

ائتلاف ما خراسانی یمانی میشود



حسین محسنات بازدید : 1069 جمعه 21 فروردین 1394 نظرات (0)
امشب بر آنم تا برایت در همین دنیا
با حشر ابیات غرل محشر کنم بر پا

امشب بر آنم تا تو را خورشید بنویسم
اما کجا خورشید می تابد چنین زهرا

امشب ز دست هل اتی میخواهم ای بانو
ذوق کثیری ، تا کنم توصیف اعطینا

بالاتر از مدحی اگر تا روز محشر هم
در وصف چشمانت غزل گویند شاعر ها

اشعار سعدی خوشه چینی از گلستانت
عرفان نابت منشا دیوان مولانا

در پای عشقت عالمی مجنون تر از مجنون
در دلربایی دلبری ، لیلا تر از لیلا

این بیت را شیدا تر از حافظ سرودم چون
مستم من ای ساقی ادر کاساً وناولها

ما فوق ادراکی اگرچه ظاهراً خاکی
در جسم انسانی , ولی انسیه الحورا

تو لیله القدری که تفسیری ز آیاتت 
معراج میخواهد شبی در لیله الاسرا

در سایه سار چادرت خاکی ترین لولاک
هفت آسمان افلاک دارد میشود معنا

تا کفتر بامت بماند حضرت جبریل
شد پشت بام خانه ی تو عالم بالا

قرآن و برهانم تویی باتو مسلمانم
از نسل سلمانم مرا هم میکنی منا ؟

در حیرتم خود این نفس را از کجا داری
وقتی به انفاست مسیحا میشود اسما

چشمی ندیده از تو چیزی جز حجابت را
بوی تو را نشنیده حتی مرد نابینا

هجده بهارش را زمین با تو شکوفا کرد
با تو زمین کلاً بهاری بود استثنا

با اذن تو بردا سلاما میشود دوزخ
بی تو جهنم میشود، هر جنت مأوی

از ابتدای خلقت از آدم سوا بودی
وقتی وجودت را پیمبر چید از طوبی

باید که باشی جان پیغمبر تویی که خود
هم دختر بابایی و هم مادر بابا

شد روز مادر روز میلادت همان دم که
هم ام موسی آمد و هم مادر عیسی

مثل تو ای مادر کجا دارند مادر ها
فرزند هایی یک به یک مولا تر از مولا

فرزندهایی دستگیر از جنس تاسوعا
فرزند هایی سرفراز از نسل عاشورا

ای مهد دامانت دمادم زینبی پرور
ای هدیه های روز میلادت خمینی ها

هر لحظه دارد انقلابت میشود تکثیر
از مغرب دنیا زده تا مشرق صنعا

همراه فرزند تو بر پا میکنیم آخر
روزی نماز جمعه را در مسجد الاقصی

از لحظه ای که مهر تو در سینه ام افتاد
جاری شدم چون رود ، پهناور چُنان دریا

عبدی گنه کارم بیا بر جسم تب دارم
نورٌ علی نوری بخوان ای ذکر روح افزا

دلهای ما در دستهایت دانه ی تسبیح
صد مرتبه ذکری بگو با قلب های ما

 هرچند صحنی در دلم داری ولی مادر
گمنامی قبر تو آخر میکشد ما را
حسین محسنات بازدید : 1171 دوشنبه 10 فروردین 1394 نظرات (0)



ببار حضرت باران که تشنه ی آبم.

عطش عطش، عطش عشق کرده سیرابم

بسوز با تب تابم بسوز ای خورشید
بتاب بر شب تارم بتاب مهتابم

در این تلاطم دنیا منم چنان دریا
که زیر و رو شده ی موج های گردابم

تویی زلال تر از آب چشمه سار و منم
که رو سیاه تر از آب روی مردابم

پرنده ام که شکسته دو بال پروازم
مهاجرم که زمین گیر فصل تالابم

اسیر بادم و آتش و سینه چاک تبر
درخت خشکم و در بند چند اربابم

تو باب خلد برینِ خیال و طقُ الباب
منم که خسته ز هرچه خیال نابابم

تمام گردش هذیان ، تمام کابوسم
تویی تو روزی بیدارها و من خوابم

رها ز قید غزل صاف و ساده میگویم
شکست خورده ی خویشم بیا و دریابم
حسین محسنات بازدید : 501 یکشنبه 12 بهمن 1393 نظرات (0)

امام خمینی(ره) : یک موی سر  این کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ و کاخ نشینان شرف دارد.

امیرالمومنین (ع) : هیچ کاخی بنا نمی شود مگر آنکه صدها کوخ ویران میشود.


نباشد جز می سختی در این پیمانه ی ماها

چرا دل بسته بر دنیا دل دیوانه ی ماها


بود لذات دنیا انحصاراٌ مال دیگرها

و مُشت زندگی در انحصار چانه ی ماها


عزیزم با شما هستم ، شما که برج و بارویت

دمادم سایه افکندَست بر کاشانه ی ماها


شما بردید محصول تمام باغ را اما

زکات و خمس میگیرد فقط یارانه ی ماها


شما در کاخ بالا شهر ، ما در کوخ پائین شهر

چه بالا رفته اید از نرده بام شانه ی ماها


هزار و صد رقم گل داده گلدانهایتان اما

گلی جز حُسن یوسف نیست در گلخانه ی ماها


میاید عاقبت روزی همان مردی که در چشمش

برابر باشد این ، کاخ شما ، ویرانه ی ما ها



امام خمینی (ره ): خداوند تعالی وعده فرموده است که مستضعفین زمین را به امید و توفیق درمقابل مستکبرین غلبه دهد و آنها را امام و پیشوا قراردهد، وعده خداوندتعالی نزدیک است من امیدوارم که ما شاهد این وعده باشیم و مستضعفین بر مستکبرین غلبه کنند، چنانکه تاکنون غلبه کردند

حسین محسنات بازدید : 541 سه شنبه 30 دی 1393 نظرات (0)
ای بشر خیری نمیخواهیم اما شر بس است
امر بر معروفتان را نهی از منکر بس است

ماه را وارونه میبینید روی بام ها
آی کرکس باز ها باران خاکستر بس است

روز و شب در دوزخ دنیا فقط تب میکنید
بهمنی هم دارد این تقویم شهریور بس است

حرف آزادی بجز هیهات من الذله نیست
بردگی در کاخ اربابان زور و زر بس است

کثرت پیغمبران هم علتش جهل شماست
ورنه پیغام خدا را یک پیام آور بست

گاو اسرائیل هم اینجا شهادت داده است
بهر حجت درب از جا کنده ی خیبر بس است

زیر پاتان این زمین روزی دهن وا میکند
آی پیغمبر کشان توهین به پیغمبر بس است

در اُحد سستی ایمانها مسلم شد ولی
جملگی دیدید احمد را همان حیدر بس است
حسین محسنات بازدید : 598 دوشنبه 08 دی 1393 نظرات (0)
ای آرزوی روز و شبم کربلای تو
ای نای نینوای دلم نینوای تو

آرامشی ندیده دو چشمان ابریم
از لحظه ای که شد دو لبم آشنای تو

نادیده عاشقت شده ام ای امیر عشق
نشنیده برده است دلم را نوای تو

عمر جوانیم همه در روضه ها گذشت
قابل بدان دگر شده ام مبتلای تو

داغ تو قطره قطره مرا آب کرده است
مانند شمع سوخته در روضه های تو

در من تمام مرثیه ها نقش بسته اند
وقتش رسیده شعر شوم در رثای تو

دارم غزل غزل به تو نزدیک میشوم
شاید مرا کنند قصیده سرای تو

باید شبیه جسم علی اکبرت حسین
اشعار، قطعه قطعه بریزم به پای تو

یک شب بیا زهیر دلم را شکار کن
ای اعتبار و ایل و تبارم فدای تو

میگفت روضه خوان که در آن ظهر بیکسی
شد نیزه ی شکسته ی خولی عصای تو

ای گوشوار عرش ، سلیمان فاطمه
در زیر پای شمر و سنان نیست جای تو

پیراهن تو گم شد و یوسف به خون نشست
با گرگ های بی عدد ماجرای تو

بر روی خاک جسم تو پامال شد ولی
بر روی نیزه ، پا شده رأس جدای تو

هر جا که پا نهاد سرت سوخت خواهرت
این واضح است از فقرات دعای تو

یک اربعین و زینب و فریاد بی صدا
حالا جهان شدست سراسر صدای تو

((باز این چه شورشست که در اربعین توست))
باز این چه محشریست که دارد عزای تو

این ازدحام لشکر مهدی فاطمه ست
این ارتش آمدست پی خونبهای تو

در کربلا مسیر نجف باز شد کنون
راه نجف رسیده به کرببلای تو
حسین محسنات بازدید : 572 شنبه 12 مهر 1393 نظرات (0)

مائیم و شور پرچم تو یابن فاطمه

کی میرسد محرم تو یابن فاطمه


آشوب قلب سینه زن است این تپش ، تپش

یا بانگ طبل ماتم تو یابن فلطمه


آدم نکرد این رمضان ها مرا بیا

شاید شویم آدم تو یابن فاطمه


ما حاجیان کعبه ی شش گوشه ی توائیم

چشمان ماست زمزم تو یابن فاطمه


ما را برای شادی دنیا نساختند

ما سر خوشیم با غم تو یابن فاطمه


در تار و پود گریه کنان نقش بسته است

نقش نگین خاتم تو یابن فاطمه


پیراهنت رسیده پر از بوی عطر سیب

کی میرسد محرم تو یابن فاطمه

حسین محسنات بازدید : 483 دوشنبه 31 شهریور 1393 نظرات (0)

بگیر این دل بی ملالی که دارم
نگیر از من این شور و حالی که دارم

تو دشتی که در پیچ و تابت رهایند
غزل های همچون غزالی که دارم

به اوج تو حق تصرف ندارد
پر مرغ عشق خیالی که دارم

صدا میزنم نیمه شبها سحر ها
تو را بین اشعار لالی که دارم

سکوت مرا با خودت همنشین کن
جدایم کن از قیل و قالی که دارم

تو آن سایه ی لایزالی که داری
به زیر پرت نو نهالی که دارم

تو زیباترین پاسخ سرنوشتی
به این بی نهایت سوالی که دارم

مسیری به وصلت ندارم ولی من
خوشم با همین احتمالی که دارم

تو خوش باش با عاشقانی که داری
منو اشتیاق وصالی که دارم

حسین محسنات بازدید : 810 دوشنبه 06 مرداد 1393 نظرات (0)
شهادت میدهم چیزی ز دینداری نمی دانم
و گاهی غرق تردیدم که آیا یک مسلمانم ؟

مسلمان نیست هرکس بی خبر باشد ز هم کیشش
حدیثی خوانده ام اینگونه سرگردان و حیرانم

دلم از آه مظلومی ، نمی سوزد ، نمی لرزد
خدایا تازه فهمیدم ، پر از جهل است ایمانم

من آنم که نمی بیند زبیر و طلحه ی خود را
ولی در ادعایم بوذر و عمار و سلمانم


گهی هستم ز هرچه انقلابی انقلابی تر
و گاهی فتنه ای می سازم و بعدش پشیمانم

نکرده این نماز روبروی کعبه آبادم
نکرده مسجد الاقصی ویران گشته ویرانم

شده هر روز این دنیا شبیه روز عاشورا
ولی من روضه را تنها برای گریه می خوانم

غروب سرخ سوریه ، خسوف خون سامرّا
و حتی غربت غزه نیاورده به لب جانم
به چشم خویش میبینم به خاک و خون کشیدن را
سحر می سوزم و افطار عبد سفره ی نانم

رسیده ناله ی هل معین مهدی زهرا
ولی من در هوای ملک ری سر در گریبانم

نگاه من نمی بیند مسلمانان عالم را
مسلمانم ولی محدود در عنوان ایرانم

مکرر امت اسلام واحد را نشان داد و
مکرر سوخت ، من شرمنده ی پیر جمارانم

چه زیبا گفت از مرگ یهود و موج بیداری
همان موج خروشانی که من یک قطره از آنم

شده عالم پر از فریاد ، طغیان کرده استبداد
ولی در این همه غوغا سکوت افتاده در جانم

جهان در پیچ تاریخیست، من در پیچ گمراهی
نمی دانم که با حقم و یا در حزب شیطانم

پر از تردید و عصیانم، از این شک ها فراوانم
خداوندا علاجم کن ، ز فرجامم هراسانم

سرودم شعر تلخی شرح یک انسان بی سامان
سرودم دردها را تا بدانی فکر درمانم

 شنیدی اعترافم را ولی یک راست میگویم
که با این حال زارم ، عبد سلطان خراسانم

گهی تند و گهی آهسته ام اما خدا داند
اگر سید علی فرمان دهد مانند طوفانم
خدا گفته است حجم با برائت میشود کامل
کمال روزه ام را لعن اسرائیل می دانم

اگرچه دیر می گویم، پر از تکبیر می گویم 
منم سرباز و روز جمعه قدس است میدانم

حسین محسنات بازدید : 2402 سه شنبه 24 تیر 1393 نظرات (0)

وقت گل کردن خون شهدا نزدیک است

سوره فتح بخوان ، بیت خدا نزدیک است


قبله تا قبله ، دگر تا به حرم راهی نیست

سعی بسیار نمائید ، صفا نزدیک است


باز خون در رگ اسلام بجوش آمده است

وقت جنگ است بیا خیبر ما نزدیک است


غزه اینبار دگر دوزخ اسرائیل است

ای شیاطین زمان ، روز فنا نزدیک است


صبر کن ضربه ی شمشیر دو دم در راه است

روز نابودی  ابن الطلقا نزدیک است

.

.

.

وقت ویران شدن مسجد الاقصی دیدم

چقدر تا به خطر ، کرب و بلا نزدیک است


تیغ بردار که ارباب سپر میخواهد

گوش کن صوت اذان است صدا نزدیک است


باز هم فصل زهیری شدن آغاز شدست

یا علی ، درگه ایوان طلا نزدیک است


حسین محسنات بازدید : 565 سه شنبه 17 تیر 1393 نظرات (0)
من هرچه دارم ربنا مال خودم نیست
هستی من سر تا به پا مال خودم نیست

در ملک استیجاری دنیا امیرم
شاهم ولیکن مالها مال خودم نیست

آنقدر ای مولا تهی دستم که حتی
این لفظ من هستم گدا مال خودم نیست

این کاسه و رخت گدایی نه فراتر
این چشم و گوش و دست و پا مال خودم نیست

این گریه ها این ناله ها این استغاثه
این حس و حال التجا مال خودم نیست

تو روی لبهایم نهادی ذکر یا رب
یعنی همین ذکر دعا مال خودم نیست

یک عمر در غفلت تو را عصیان نمودم
با عضو عضوی که خدا مال خودم نیست

در وقت بیماری نشانم دادی ای دوست
جانی که دارم بی شما مال خودم نیست

جان است با ارزش ترین مالم که آن هم
شد نذر شاه سرجدا مال خودم نیست

این سینه ی تاریک من وقتی نباشد
ایوان صحن کربلا مال خودم نیست

راحت بگویم سر اگر از تن نیفتد
پای سر بر نیزه ها مال خودم نیست

حسین محسنات بازدید : 510 سه شنبه 17 تیر 1393 نظرات (0)


به خود گفتم مسلمانند این قوم

تو یک طفلی و انسانند این قوم

چه دانستم برای ناله هایت

دوای حرمله دارند این قوم


سه شعبه هستی یا شمشیر ای تیر

مرا با کودکم کردی زمین گیر

چنان سیراب کردی اصغرم را

در این ششماهگی افتاد از شیر


زدی آتش به مغز استخوانم

دوباره گریه کن ای بی زبانم

چه آورده به روزت این سه شعبه

که با ضربش چنین دادی تکانم


غم این قافله پایان ندارد

از این پس مادرت سامان ندارد

زده بیرون نوک تیر از دهانت

که گفته کودکم دندان ندارد


پریشانم عزیزم بی قرارم

گره افتاده بابا جان به کارم

نشسته مادرت چشم انتظارت

ولی من روی برگشتن ندارم


حسین محسنات بازدید : 420 دوشنبه 09 تیر 1393 نظرات (0)
سلام ای رمضان ، باز ورشکسته رسیدم
هزار شکر رسیدم ، اگرچه خسته رسیدم

ببین دو چشم ترم را ، نپرس حال دلم را
ز بس که توبه شکستم ، زهم گسسته رسیدم

هزار بار خمیدم ، هزار بار بریدم
ز پا نشسته ترینم ، ببین نشسته رسیدم

تمام آنچه شب قدر دادیم ز کفم رفت
دوباره در غل و زنجیر و دست بسته رسیدم

رسیده ام که بگویم قسم به راس حسینت
بخوان مصیبت سر را که سر شکسته رسیدم

حسین محسنات بازدید : 491 دوشنبه 09 تیر 1393 نظرات (0)

ز واژه واژه ی شعرم ثواب میریزد

دوباره از قلمم نور ناب میریزد


هنر ز شاعریم نیست عاشقانه ی توست

که از بیان عزل انقلاب میریزد


به صحن خلوت و باران کشانده باز مرا

همانکه پیش نگاهم سراب میریزد


شبی در عالم رویا نوازشم کردی

هنوز از سر و رویم گلاب میریزد


چقدر بردن نامت چقدر شیرین بود

عسل هنوز ز لبهای خواب میریزد


تو کهکشان پر از نوری و پس ابری

ز شام غیبت تو آفتاب میریزد


تو نور چشمی و هردم تو را صدا زده ام

ز دیده اشک روان در جواب میریزد


به این امید که من را خریده ای عمریست

ز جان مضطربم اضطراب میریزد


تو بی نهایت فضلی و ابر احسانت

به روی خلق کرم بی حساب میریزد


حسین محسنات بازدید : 667 دوشنبه 12 خرداد 1393 نظرات (0)

تقدیم به خاک پای اربابم


جان مرا هوای تو در بر کسیده است

کارم دگر به مستی و ساغر کشیده است


با یا حسین بند دلش پاره میشود

هرکس که جام عشق تو را سر کشیده است


آخر چگونه وصف تو را من غزل کنم

ایزد تو را ز واژه فراتر کشیده است


آنکه جمال پاک تو را نقش کرده است

خود را تمام در تو مصور کشیده است


با انعکاس پرتویی از نور روی تو

خورشید و ماه و کوکب و اختر کشیده است


هفت آسمان ز نور وجودت منور است

با بوی تو بهشت معطر کسیده است


با خاک کربلای تو ای قبلگاه عشق

کعبه ، منا و مروه و مشعر کشیده است


آندم ثواب یک نفس زیر قبه را 

با صد هزار عمره برابر کشیده است


جبریل هم به مرقد شش گوشه خادم است

فطرس به پای زائر تو پر کشیده است


ما جمله نوکریم   ، خدا نوکر تورا

بر کل سروران جهان سر کشیده است


ما اهل گریه ایم خداوند از ازل

چشمان نوکران تو را تر کشیده است


در صحن چشم گریه کنان غمت خدا

صد ها هزار چشمه ی کوثر کشیده است


تنها که شیعه نیست خریدار داغ تو

آه تو را چقدر پیمبر کشیده است


حسین محسنات بازدید : 737 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

آتش گرفت هستی من یاس پرپرم

وقتی میان کوچه شکستی برابرم


حرفی بزن دوباره بگو یا اباالحسن

ای قاطمه  ،  انار برایت بیارم ؟


با داغ رفتنت کمرم را شکسته ای

من هم قدم کمان شده مانند همسرم


حالا  نه تو  فاطمه ی روز اولی

نه من دگر حیدر میدان خیبرم


طوری شکسته اند پرت را که من هنوز

شب تا به صبح خیره به مسمار آن درم


تنها انیس و مونس شبهای بی کسی

بعد از تو ناله ها به دل چاه میبرم


تنها تویی جواب سلامم میان شهر

در این مدینه بعد تو بی یار و یاورم


محشر کنار قد خمت بضعه النبی

شرمنده از جواب سئوال پیمبرم

حسین محسنات بازدید : 640 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

اگرچه حادثه ای بود مختصر مادر

ولی خیال مرا کرده شعله ور مادر


برای گریه عمرم بس است این ماتم

که گُر گرفته در آن پاره ی جگر مادر



میان کوچه ی تنگ مدینه ی پدرت

رسید با دلی از سنگ یک نفر مادر


نمی رود زخیالم زپشت سر آمد

گرفت راه تو را بین آن گذز مادر


بهانه اش فدک و بی بهانه سیلی زد

یکی نبود در آنجا شود سپر مادر


کبود شد به یک ضربه کائنات و من

فقط کنار تو بودم نظاره گر مادر


برای آن که نبینند یاس نیلی را

از آن به بعد گرفتی رخ از پدر مادر


ولی نرفت زمانی که باز برگشتند

بدست آتش و آماده پشت در مادر


که بین آتش و دیوار و میخ در اینبار

نهند بر جگرت ماتم پسر مادر


کشاند پای تو را باز بین آن کوچه

که پیش چشم علی هر چهل نفر مادر


حسین محسنات بازدید : 658 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

گشتند از شراب سقیفه خمار و مست

آندم چهل نفر همه رذل و پلید و پست


یک عده تازیانه و شمشیر و ریسمان

یک عده بار هیزم و مشعل میان دست


در بین آن شلوغی و آن قوم بی حیا

هیزم به درب خانه ی مولا دخیل بست


با یک جرقه آتش نمرود گُر گرفت

آتش گرفت خانه ولی در هنوز هست


با نعره گفت : باز کن این در که با لگد

گفتم نزن که فاطمه در پشت این در است


در تا شکست حرمت هفت آسمان شکست

با یک فشار پهلوی خیر النساء شکست


فریاد زد  که  فـضـه  بـیـا  وای  محسـنـم

از حال رفت فاطمه روی زمین نشست


تسبیح دانه دانه ی دستان مرتضی

در زیر دست و پای حرامی ز هم گسست


دستش کبود و سینه کبود و رخش کبود

اما هنوز دست علی را گرفته است

.

.

.

.

حالا سه ماه رفته و ساعات آخر است

زهرا نفس بریده گرفتار بستر است

حسین محسنات بازدید : 601 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

بی نهایت ، بی کران مادر

به بلندای کهکشان مادر


سر من را به دامنت بگذار

دامن توست آسمان مادر


پا بنه روی دیده ام که بهشت

خفته در زیر پای تان  مادر


استجابت دعای بر لب توست

در دعایت مرا بخوان مادر


در همه واژگان کودکیم

حس شیرین ترین بیان مادر


من همان طفل خام سر به هوا

من همان طفل و تو همان مادر


مادر شیعیان تویی زهرا

مهربان، قدکمان، جوان مادر


باز هم فاطمیه آمده باز

مادری کن برایمان مادر


حسین محسنات بازدید : 632 سه شنبه 06 خرداد 1393 نظرات (0)

تقدیم به زائرانی که زیارتشان شهادت شد


باز هم بر سر و بر سینه زند مادر مهدی(ع)

خون دل میچکد از دیده و چشم تر مهدی(ع)

کاظمین از دم خون شهدا کرب و بلا شد

این شهیدان همه گشتند دگر زائر مهدی(ع)

سر نافابل شیعه به فدای سر مهدی(ع)


ما بدل سوخته از سوز عزای زینبینیم

سر ما را بستانید که سرمست حسینیم

ناکسانی که بحق شمر زمانید بدانید

ما همه سال دگر زائر صحن کاظمینیم

شیعه تا جان بتنش هست بود یاور مهدی(ع)

سر ناقابل شیعه به فدای سر مهدی(ع)


وعده ی سینه زنان سال دگر با لب عطشان

با دلی پر غم و قدی خم و گیسوی پریشان

اربعین گونه به قصد حرم حضرت کاظم (ع)

ابتدای سفر ما حرم حضرت سلطان (ع)

اربعین است فقط جلوه ای از لشکر مهدی(ع)

سر نا قابل شیعه به فدای سر مهدی (ع)


غرق جهل است هر آنکس که جدا گشته ز عترت

مایــه ی  عزت و  آزادگـــی  ماســت  ولایــت

در ره عشق هراسی دگر از مرگ نداریم

آرزوی همه ی سینه زنان است شهادت

حسرت ماست که باشیم علی اکبر مهدی (ع)

سر نا قابل شیعه به فدای سر مهدی(ع)


صبر کن سنگ که سجیل شود میفهمید

آسمان غرق ابابــیل شـود می فهـمـید

صبر شیعه به خدا طاقت و حدی دارد

دولت نور که تشکیل شود می فهمید

این خلافت چه برازنده بود در بر مهدی(ع)

سر نا قابل شیعه به فدای سر مهدی (ع)

حسین محسنات بازدید : 537 سه شنبه 06 خرداد 1393 نظرات (0)

هر چند تهی دست ترین یار حسینیم

با هرچه که داریم خریدار حسینیم


ارباب کرم ، شاه حرم ، کشته ی اشک است

زین قاعده دربند و گرفتار حسینیم


از شهرت و پیشینه ی ما فاش بگویید

ما خاک کف پای عزادار حسینیم


این فخر گدایی به دو عالم نفروشیم

ما در دو جهان نوکر دربار حسینیم


آداب ادب را ز ابالفضل گرفتیم

ما مسئله آموز علمدار حسینیم


زیبایی جنت همه ارزانی خوبان

ما روز قیامت پی رخسار حسینیم


ما را چه هراس از صف طولانی محشر

ما سینه زنان در صف زوار حسینیم

حسین محسنات بازدید : 666 یکشنبه 31 فروردین 1393 نظرات (1)

آنجا که میرسند به پابوس انبیاء

آنجا که میزنند به سر جمله اولیاء

آنجا که خورده اند زمین حاتم وگدا

آنجا که هست بال ملک فرش زیر پا

آنـجا که روح میـشـود از کالـبد رها

جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا


آنچا که عشق و نور و صفا موج میزند

خوان کریم و فوج گدا موج میزند

دریای مهر و جود و سخا موج میزند

در زیر قبه شور دعا موج میزند

آنجا که بی بهانه عطا کرده کبریا

جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا


شش گوشه ای که قبله ی اولاد آدم است

آنجا که گوشه گوشه بهشت مجسم است

شبهای جمعه وقت زیارت چه همهمه ات

خاکی که برتریش به کعبه مسلم است

آنجه که هست بوسه گه مروه و منا

جایی ندیده ام بجز ایوان کربلا


آن مرقدی که سجده به خاکش سعادت است

آنجا که گفته اند ، نفس هم عبادت تست

آنجا که جلوه گاه شهود و شهادت است

با عشق جان سپردن و مردن ولادت است

آنجا که حُر شدند به یک دم زهیر ها

جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا


آن دم که راس پاک تو بر نیزه جا گرفت

جبریل با ملائکه آن دم عزا گرفت

ذکر حسین و واعطشا مصطفی گرفت

زهرا کنار جسم تو شور و نوا گرفت

این ازدحام دور سری از بدن جدا

جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا


حتی به خوی جود تو دارد طمع عدو

لشکر صدا زدنند : (حَلُمًو تَزَوًدُو)

بردند هر چه را به تنت بود مو به مو

هرکس به سهم خویش تو را کرد زیر و رو

این سفره ی کریم و چنین بخشش وعطا

جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا


چیزی نماند از بدنت ، گم شده سرت

ای وای از آن دمی که تو را دید خواهرت

میخواست بوسه ای بزند جای مادرت

لبهای خود نهاد به رگ های حنجرت

این جای بوسه را و اینگونه بوسه را

جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا

حسین محسنات بازدید : 674 یکشنبه 31 فروردین 1393 نظرات (0)

یا کار من از اشک و آه و دم گذشته

یا داغ تو از واژه ی ماتم گذشته


بنگر به سیلاب خروشان نگاهم

باران چشمان من از نم نم گذشته


در خاطرم عمر جوانیت ورق خورد

عمری که با شمشیر ها از دم گذشته


آنقدر کاری بوده خنجر ها علی جان

کار جراحات تو از مرحم گذشته


هم دشت اعضای تنت را نذر کرده

هم لحظه ها بر پیکرت درهم گذشته


قرآن من با نقل قول نیزه داران

آیات تو از مرز صحرا هم گذشته


دنبال تو تا قلب دشمن عمه زینب

از کوچه ی مردان نا محرم گذشته


در امتداد کوچه ی تنگ مدینه

شد کربلا یک لحظه همرنگ مدینه

حسین محسنات بازدید : 676 یکشنبه 31 فروردین 1393 نظرات (1)

در خلوتم برای حرم گریه میکنم

در صحن با صفای حرم گریه میکنم


بیمار درد هجرم و در بستر فراغ

تا کی رسد دوای حرم گریه میکنم


هر شب میان خواب شبیه کبوتران

بر روی بام های حرم گریه میکنم


وقتی نسیم سیب سحرگاه می وزد

در حسرت هوای حرم گریه میکنم


تا وارد سرای حسینیه میشوم

انگار در سرای حرم گریه میکنم


وقتی دلم برای خودم تنگ میشود

با نیت گدای حرم گریه میکنم


قسمت اگر شود که مقیم حرم شوم

هر روز جای جای حرم گریه میکنم


هر روز فرش قرمز زوار میشوم

با گنبد طلای حرم گریه میکنم


هر روز گوشه گوشه ی شش گوشه ی حسین

با ذکر های های حرم گریه میکنم


شبهای جمعه بهر تسلای مادری

هم ناله پا به پای حرم گریه میکنم

حسین محسنات بازدید : 1379 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)
حسین محسنات بازدید : 809 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)
حسین محسنات بازدید : 842 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)
حسین محسنات بازدید : 938 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

یادم نمی رود عطش بود و جان تو             

همچون کویر غرق ترک شد لبان تو


یادم نمی رود در آن ظهر بی کسی           

شمشیر و نیزه بود فقط روضه خوان تو


یادم نمی رود جگرت پاره پاره شد            

یک دشت  بود  و پیکر تازه  جوان تو


یادم نمی رود در آن جشن و هلهله            

دشمن گرفت با پسر ت و  توان تو


یادم نمی رود که در آن گودی بلا               

با نعل های تازه شکست استخوان تو


یادم نمی رود که پس از نی سواریت          

آتش  گرفت  خیمه ی بی پاسبان  تو


یادم نمی رود تنت هم برهنه شد              

دیدم  چگونه  دزد  شده  ساربان  تو


یادم نمی رود نگاهت غروب  کرد                

دیگر سحر  نشد  شب  کاروان  تو



تو رفتی  و  بعد خونین جگر  شدم              

با اهل خیمه در پی تو در بدر شدم


در آن هجوم سیلی و آن تاززیانه ها             

بهر  یتیم  دخترکانت  سپر  شدم


پهلوی من شکست ولی معجرم نرفت          

مانند مادرت  سراسر  اثر  شدم


تا  بر فراز   نی  نرود  آبروی  تو                   

در کربلای شام حسینی دگر شدم


در مجلس شراب در آماج طعنه ها               

با ذوالفقار خطبه شبیه پدر شدم


حالا دگر نمانده توانی برای من                    

ای جان من زدوری تو جان به سرشدم


تو رفتی و نگاه تو از دل برون نرفت               

با هر نفس به وصل تو مشتاق تر شدم


یک اربعین  کرب و پلا بود و قتلگاه              

من را ببر حسین که بی بال پر شدم


حسین محسنات بازدید : 549 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

این اشکهای دیده صدا می زند بیا                    

در فجر هر سپیده صدا می زند بیا


هر عاشقی که دل به شما داده تا ابد               

دل از جهان بریده صدا می زند بیا


شبهای قدر عبد گنهکار رو سیاه                      

اهی ز دل کشیده صدا می زند بیا


هر گاه نوکرت به جرم ارادتش                  

زخم زبان شنیده صدا می زند بیا


دین خدا و مذهب جدت غریب شد                    

اسلام فرقه دیده صدا می زند بیا


شیعه از این زمانه و از درد انتظار                      

جانش به لب رسیده صدا می زند بیا


مولا بیا که خون خدا مانده بر زمین                      

آن حنجر  بریده صدا   می زند بیا


کنج خرابه زینب کبری ز اظطراب                         

رنگ از رخش پریده صدا می زند بیا


در کوچه های تنگ مدینه چه ها گذشت             

زهرای قد خمیده صدا می زند بیا


بعد از علی که یاور اشک یتیم بود                     

هر طفل داغ دیده صدا می زند بیا


حسین محسنات بازدید : 526 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

تا کی در انتظار  شبم  را  سحر 

محرابتان کجاست که دل را خبر کنم


این جمعه هم گذشت دوباره نیامدی             

چندین هزار جمعه به یاد تو سر کنم


امید من نظاره به روی چو ماه توست            

رخصت که یک نظر به جمالت نظر کنم


باید غبار  فتنه ی  این  روزگار  را                  

در پای ندبه های تو از تن بدر کنم


یبن الحسن چگونه بدون نگاه تو                   

در بوستان سبز ولایت ثمر کنم


یا از سفر بیا سفر کرده ی غریب                  

یا یک نشانه ای که به سویت سفر کنم



حسین محسنات بازدید : 661 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

 

غروب جمعه همان وعده گاه یاران است

غروب جمعه هوا پر زبوی باران است

 

نگاه ملتمسی بر افق تماشاییست

به قلب منتظران غصه ها چه ویران است

 

زمین و وسعت ان برزخییست دنیای

چه برزخی که عذابش فراغ و هجران است


حسین محسنات بازدید : 512 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)


همچو مولای خویش تنهایم             مست و مجنون کوی لیلایم

ای صبا نامه ای نوشته دلم              برسانش بدست  مو لا یم

بسم رب الانام خالق عشق             غرق توحید شد سرا پایم

عشق آمد ولی قرارم رفت                لیکن از شوق وصل شیدام

در قنـوت نــمـاز وقــت دعــا               یا ابا صالح است نجوایم

هر کجا بنگرم نشانه ی توست           ای نهان همیشه پیدایم

کاش یک شب انیس من باشی          تا بگویم تمام غم هایم

کاسه صبر من شده لبریز                خسته از رنگ بوی دنیایم

دست من رابگیر راهم ده                 ای خدایی ترین تقلایم


تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لگوی دوستان

    http://nafele.ir/wp-content/uploads/logo-orginal2.gif

    پایگاه اطلاع رسانی رهبری

    بلال نیوز'

    ردپا کلیپ

    پایگاه سایبری سربازان امام عصر(عج)

    پایگاه عاشورا72

    هیئت محبین امام حسن عسکری(ع)

    پورتال رسمی مداحان اهلبیت(ع)

    انصار کلیپ

    پایگاه فرهنگی روضه

    آمار سایت
  • کل مطالب : 189
  • کل نظرات : 270
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 134
  • آی پی امروز : 66
  • آی پی دیروز : 49
  • بازدید امروز : 155
  • باردید دیروز : 71
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 994
  • بازدید ماه : 3,109
  • بازدید سال : 27,652
  • بازدید کلی : 1,392,644
  • کدهای اختصاصی
    1
    روزشمار فاطمیه

    کد مداحی و آهنگ مذهبی

    هو الحق
    http://s6.picofile.com/file/8190548526/222.gif